سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































عطر حضور

بسم رب الشهدا والصدیقین

نمی دانم بانو... اگر شما هنوز در این دنیا مانده بودید ، مولا "فزت و رب الکعبه" را می گفت یا نه؟!

پ.ن1:سلام

پ.ن2: این قانون عاشقی است، دل که رفت ، آدم هم دیر یا زود باید برود...

پ.ن3: بدانیم و آگاه باشیم... مولای ما به جرم بندگی ، ضربتِ نفاق خورد!

پ.ن4: السلام علیک یا مولای... یا امیرالمؤمنین

اللهم صل علی محمد آل محمد وعجل فرجهم

یاعلی والتماس دعا



نوشته شده در جمعه 90 مرداد 28ساعت ساعت 3:51 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: مولا عشق مهمونی رمضان فاطمه علی زن بهشت قدر بندگی دل

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ما قویّا معتقد به اصلاحاتیم... البته نه در صورت ، بلکه در سیرت!!

پ.ن1: سلام

پ.ن2: عجب دعای عجیبیه این دعای افتتاح! تعز بها الاسلام و اهله، تذل بهاالنفاق واهله.... نمیگه کفر، حتی نمیگه شرک... میگه نفاق! عجب دعاییه این دعای افتتاح...

پ.ن3: یک قدم با تو... تمام گام های مانده اش با من!   

پ.ن4: مهربونی خدا که ته نداره....

پ.ن5: تولد عزیزترین و کریم ترین و شاید غریب ترین خلق خدا ، مبارک!(و تولد برادرزاده ی گلمدوست داشتن)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی والتماس دعا



نوشته شده در دوشنبه 90 مرداد 24ساعت ساعت 6:33 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق سیاست فردا مهمونی رمضان اسلام ماه خدا علی مهربونی طالبان اصلاحات دین امروز نفاق منافق صورت سیرت

بسم رب الشهدا و الصدیقین

پزشک: خب بگو ببینم جانم، کجات درد میکنه؟! مشکلت چیه؟

بیمار: راستش دکتر جان... نمیدونم اینجای دلم،‌اونجای دلم!!؟ خلاصه یه جایی تو همین محدوده درد میکنه دیگه!

*****

پی نوشت: سلام به همگی! تا حالا این دیالوگ رو تجربه کردین؟ بیشتر ماها (البته غیر از سرماخوردگی!) وقتی یه جاییمون درد میگیره ، درست نمیدونم مشکل چیه فقط میدونیم باید بریم دکتر و معالجه اش کنیم. این نشونه ی ادم عاقله!! اینکه به جای درد کشیدن به فکر چاره باشه... ما ادما تو زندگی مون دردهای زیادی رو تجربه میکنیم، زیاد زمین میخوریم ، به قول قدیمی ها زیاد سرمون به سنگ میخوره اما تعداد کمی از ماها واقعا آدم میشیم!!! میگن : ادم عاقل از یه سوراخ دوباز گزیده نمیشه ؛ اما احتمالا براتون پیش اومده یه اشتباه رو چند بار تکرار کنین؟! واسه من که پیش اومده....! اما وقتی خوب فکر میکنم ، میبینم بعضی اشتباهات هست که نمیشه بیشتر از یه بار تکرارشون کرد... اتفاقاتی که توی زندگی میفتن و چه بخوایم و چه نخوایم اثرشونو میذارن و میگذرن.... بذارین یه مثال خیلی ساده بزنم: اگه من ندونم توی یه ظرف سم هست و فکرکنم که نمکه و بعد بخورمش(دور از جون شماها!) ، به نظرتون چی میشه؟!

پی در پی نوشت: گاهی مهم نیست بدونی یانه! هر چیزی یه اثر طبیعی داره که بدونیم یانه ، اثرشو میذاره! دست من و شمام نیست! اما یه نکته داره ... گاهی میشه علاج واقعه قبل از وقوع کرد... یعنی مثلا میتونیم بپرسیم ، بخونیم که سم خطرناکه! و یا حتی درباره چیزی که مطمئن نیستیم از یه ادم آگاه سوال کنیم ، مثلا میتونیم قبل از اینکه یه چیزی رو بخوریم از سالم بودنش مطمئن بشیم... این خیلی عاقلانه به نظر میاد، نه؟

پی درپی درپی نوشت: آمّا.... مسئله اینجاست که بعضی ادمهای عاقل نمیدونم چرا عاقل بودنشون خط قرمز داره!! به یه چیزایی که میرسه ، یهو میرن زیر علامت سوال!!

*****

میگم: چرا نماز نمیخونی؟

میگه: دلت باید پاک باشه! فکرمیکنی نماز همه ی اینایی که میرن مسجد ، قبوله؟! من نظر خودمو دارم ، هروقت حالم خوبه نماز میخونم که خدا هم حال کنه!

میگم: این نماز که دستور همون خداست!‌تو مگه خدا رو دوست نداری؟!

میگه:معلومه که دوسش دارم! چی فکرکردی... اما من خدامو به روش خودم میپرستم... به نظر من اینطوری درسته!

*****

قصه ی سرکشی ما ادم ها ... وقعا هم ته نداره! میگن: العاقل یکفیه الاشاره... فارسی اش میشه : در خانه اگر کس است ، یه حرف بس است! اما جالب اینجاست که خدایی که ما رو آفرید 124000 تا معلم فرستاد + 12 تا امام و کلی ادمهای خوب، اما این آدمیزاد که بچه ی همون آدمیزاد اولی بود... بازم گول خورد، بازم قولش یادش رفت، بازم درس و مدرسه رو ول کرد و رفت پی بازیگوشی....! این قصه ی لطف خداست که ته نداره! خدایی که هر سحر فرشته هاشو میفرسته که نوازشت کنن و از طرف خدا بگن: بنده ی من! سحرشده ها! نمیخوای بیدار شی ببینمت؟! خدایی که مهربونی هاش انقدر زیاده که روی دستش می مونه و اون وقت همه شونو یه جا توی ماه رمضون میریزه روی سرمون! نفسمونم تسبیح به حساب میاره ... بس که عاشقمونه!

قصه ی مهربونی خدا و نامهربونی ماست که ته نداره...!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی و التماس دعای فرج



نوشته شده در یکشنبه 90 مرداد 23ساعت ساعت 6:26 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق مهمونی خدا ماه رمضون مهربونی مدرسه ادم روش فکر دکتر بیمار

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ماه رمضان در هر سال قطعه ای از بهشت است که خداوند در جهنم سوزان دنیای مادی ما ، آن را وارد میکند و به ما فرصت میدهد که در این ماه خود را بر سر سفره ی الهی وارد بهشت کنیم. بعضی همان سی روز را وارد بهشت می شوند ،‌بعضی به برکت آن سی روز ،‌تمام سال را و بعضی همه ی عمر را... و بعضی دیگر هم از کنار آن غافل عبور میکنند!

پ.ن: سلام دوستان! مهمونی خوش میگذره؟

پ.ن: اگه گفتین این جمله از کیه؟!!

پ.ن: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پ.ن.م: جایی از یه نفر خوندم که میگفت: من خدایی رو که نمیبینم چطور بپرستم؟!

پ.ن.پ: یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در چهارشنبه 90 مرداد 19ساعت ساعت 11:57 صبح توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق مهمونی خدا رمضان علی امام ولی بهشت جهنم کیف

بسم رب الشهدا و الصدیقین

خدایا سلام! بد عادتمون کردی! همین رحمتت که ته نداره... همین تأخیر عقوبتت.... همینا جرأتم دادن به نافرمانی... همینا جسورم کردن که من باشم و تو.... اگر چه بودن فقط شایسته ی خدایی توست!

پ.ن: وقتای گرفتاری دلمون گرمه به یکی... به یکی که هست! اما خیلی وقت ها نمیدونم کیه! امان از نسیان این انسان...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در یکشنبه 90 مرداد 16ساعت ساعت 10:58 صبح توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: مهمونی خدا رمضان نسیان عادت گرفتاری

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام نمیکنم! اصلا میدونین چیه؟! ما عاقل در بند و جاهل آزاد نمیخوایم! (یافتن مصداق رو به عنوان تمرین به شما خواننده گرامی می سپاریم!!) یه شاعری میگه : در دایره ی قسمت ، ما نقطه ی پرگاریم!‌اصلا فقط ماییم! خودمونیم فقط! ما تسلیم آگاهی هستیم ، نه تسلیم قسمت! یعنی من تسلیم آگاهی ام و نه تسلیم قسمت... و من می دونم که همین راه درسته... و من این صراط مستقیم رو از بین همه ی صراط های مستقیم انتخاب کردم! و من میدونم و من می فهمم و من ... ومن....

پ.ن: باز این منم شرمنده از میم افعالم!

پ.ن: یه شاعر دیگه میگه: که یکی هست و هیچ نیست جز او....

پ.ن: حاصل آشفتگی های یه آشفته!

پ.ن: یه جمله ای بود توی دعای کمیل... چی بود؟ آهان... یا سریع الرضا؛‌اغفر لمن لا یملک الا الدعا...

پ.ن: فردا شب جمعه است ها!

پ.ن: میگما....!!!

پ.ن: ببخشید خدا جون!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در چهارشنبه 90 مرداد 12ساعت ساعت 10:21 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: مهمونی خدا رمضان آشفتگی صراط مستقیم سروش دایره قسمت

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام دوستان!مؤدب دلم چقدر براتون تنگ شده بود! امروز بعد از کلی روز که نبودم میخوام بنویسم! نمیدونم تا حالا شنیدین که بعضی ها میگن کاش میشد روی گل خدا رو بوسید؟ کاش میشد محکم بغلش کرد؟!! کاش میشد نشست و یه لیوان چای با خدا خورد(!) ؟ خودم یه زمانی درگیر این سوال بودم که خدا چیه ، کیه ، چه شکلیه؟ چرا ما نمیتونیم ببینیمش؟!! اصلا هست یا یه عمریه هممون سر کاریم؟ خلاصه حسابی رفته بودم تو فکر... تازگیها که باز با خودم فکر میکردما... یهو یه چیزی به ذهنم رسید و اونم اینه که عجب از دست ما ادم ها که می خوایم با دوتابووووس ماچ و بوسه و یه دمت گرم ، خودمونو از زیر دین خدامون خلاص کنیم! رومون نمیشده بگیم چرا باید 17 رکعت نماز هر روز بخونیم و هی خم و راست شیم... مدل غر زدنمونو عوض کردیم... کردم، شاید! جسارت نشه محضر عارفان و سالکان چشمکطریق حق البته!! دیگه شعبان هم داره تموم میشه و هنوز کلی آدم موندن توی صف استجابت و آمرزش! یه دعایی بود... آهان، میگفت خدا اگه تا این مدت که از شعبان گذشته ما رو نیامرزیدی ، توی این باقی موندش هوای ما رو داشته باش! شمارش معکوس واسه مهمونی شروع شده... وای خدا! از خوشی نمیدونم چی کار کنم!! چقدر دلم واسه شیطونی های(بدون شرح!پوزخند) دم افطار تنگ شده بود!!! مهمونی داره شروع میشه ها... سفره که مال خداست ... خدا هم عند بخشش و کرامته، پس تا میتونین به خودتون خوش بگذرونین ها...

پ.ن : اللهم ان لم تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان، فاغفرلنا فیما بقی منه

پ.ن: پیش پیش عید فطرو تبریک گفتم که با روحیه ی مضاعف برید مهمونی ها! (میفرماید: أین الدودریّون!!)

اللهم عجل لولیک الفرج واحفظ قائدناالخامنه ای

یاعلی و التماس دعا 



نوشته شده در یکشنبه 90 مرداد 9ساعت ساعت 8:58 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: مهمونی رمضان شعبان عیدفطر خوشی شیطونی

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin