عطر حضور
بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام به همه! چشماتونو ببندین... یه بار، فقط یه بار به جای زینب ، گودال قتلگاه رو تصور کنین... عصر عاشورا... حالا چشماتونو باز کنین. نمی دونم دیگه میتونین چشماتونو ببندین و بی قرار نشین؟! پی نوشت: دل اگر هست، دل زینب کبری باشد؛ آفرین باد بر این همت مردانه ی دل... پی نوشت: از حلقه ی محبت تو، لایمکن الفرار... یاحسین! پی نوشت: تکلیف...؟! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین اگه فرض کنیم هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلا... حالا جایگاه خودمون رو تصور کنیم؟ هر لحظه ، یک انتخاب! باحسین باشی یا بر حسین. وقتی از بالا به قضیه نگاه کنی، یعنی بشینی جای سوم شخصی که تمام ماجرا رو داره با هم می بینه ، تصمیم گرفتن اون قدر ها سخت نیست. اما اون وقتی رو تصور کن که سال ، سال 61 هجری باشه ، که همش یه قرن از اومدن پیامبر جدید نمیگذره ... حالا نوه ی این پیامبر اومده و داره ادعای میراث میکنه! می گه : آهای مردم! این ردای خلافت که تن پسر معاویه است ، سهم منه ، تشکیل حکومت ، حق منه! حواستون باشه که من کی ام! پسر دختر رسول خدا... پسر علی ! از قبیله ی بزرگ قریش... این منم که باید هدایت امت محمد رو به دست بگیرم. و حالا تو می مونی و یه انتخاب! با حسین باشی یا بر حسین؟ اگه داری از سال 1431 هجری به ماجرا نگاه میکنی ، انتخاب سخت نیست! حسین امام سوم شیعیانه و تو هم شیعه ی همون امامی... کسی انتظار نداره طرف یزید بیچاره رو بگیری!! باور کن! قرن هاست آدم هایی تاریخ کربلا رو تحلیل کردن و کتاب نوشتن و تو فرصت داری بخونی وفکر کنی و به نتیجه برسی؛ اما چشماتو ببیند و خودت رو توی کوفه ی 61 هجری ببین... وقتی ماجرای بیعت نکردن حسین با یزید ، یعنی شورش نوه ی پیامبر بر خلیفه مسلمین که حالا جانشین پیامبر خداست، کوفه رو ملتهب کرده و یه قلدری مثل عبیدالله بن زیاد ، اگه اراده کنه میتونه تموم زندگی تو بریزه به هم... فقط به جرم اینکه شیعه ای! وقتی تو حتی موضع همسایه ی دیوار به دیوارت رو درست و حسابی نمیدونی و معلوم نیست آینده ی زندگی و خانواده ات چی میشه... حالا باید انتخاب کنی... وقتی از یه صبح تا شب مسلم تنها میشه و شهید! بعد از شهادت مسلم ، با وعده های پسر معاویه، با هزارتا رنگ دنیایی، تو می مونی و دنیای پسر فاطمه... حالا چی؟ مردش هستی؟ تحملشو داری؟ نمی دونم برات گفتن یا نه.. اون روز سخت که زینب میگفت هیچی ندیدم جز زیبایی، امام زمان ما هنوز به دنیا نیومده بود! لااقل هنوز وجودش به لحاظ فیزیکی اثبات نشده بود به دنیا!! اما واقعیت رو توی جامعه ی کبیره از زبان امام هادی می خونیم که : خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتّی منّ علینا بکم، فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه* حکایت اینه که با خودمون حل کنیم ، اگه اون روز توی اون شرایط اجتماعی ، کوفه بودیم، به امام حسین شک نمیکردیم؟ میتونستیم بین دنیای خودمون و دنیای امام زمانمون یکی رو انتخاب کنیم؟ میتونستیم به رسم عاشقی که نه ، به رسم شیعه بودن ، گردن بذاریم به خواسته ی امام زمانمون ، به سرنوشت کسی که بهش میگن خلیفه الله روی زمین. حالا اگه تونستی با چشم های بسته کوفه رو ببینی، چشمهاتو باز کن و برگرد همین جا که بودی... اول حرفمون که یادته؟ هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلا... امروز آماده ی حضور توی کربلا هستی؟ امروز آماده ی درک عاشورا هستی؟ حتما خوندی راجع بهش، یه عده توی کوفه دلهاشون پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل بیت محبت هم داشتن، اما چند ماه دیرتر وارد میدون شدن ، همه شهید شدن و پاداششون پیش خداوند محفوظه اما کاری که باید می کردن ، اون کاری نبود که انجام دادن! لحظه رو نشناختن ، عاشورای خودشون رو نشناختن... مؤمن باید لحظه شناس باشه! بماند که از ادم های اون دوران ، بعضی ها فقط به دیدن و بعضی ها فقط به شنیدن اکتفا کردن ، بماند که بعضی ها برق طلا رو دیدن و علم ولایت رو نادیده گرفتن... بماند که ... بماند که شمری که سر حسین فاطمه رو جدا کرد، همون جانباز جنگ صفین بود که تا مرز شهادت پیش رفت...! یادت باشه مؤمن ، شیعه بودن جرم بزرگیه توی این دنیا ، همون طور که سعادت بزرگیه اگه دنیات ، دنیای امام زمانت باشه! پی نوشت: * خداوند شما را به عنوان نورهایی آفرید ،پس بر گرد عرش او در طواف بودید تا این که به وجود شما بر ما منت نهاد ، در خانه هایی که خدا اجازه داده تا نام و یادش درآنها بالا رود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد و مماتی و ممات محمد و ال محمد
یاحسین... بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان... اسم برادر زاده ی گلم شد : حسین! چقدر آهنگ این اسم برای هممون اشناست... چقدر آهنگ قشنگش هممونو آروم میکنه! چقدر هممون عاشق صاحبشیم.... الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین... **** با حسین که باشی... چه فرقی میکند ،میان خم شراب باشی یا روی سجاده ی نماز؟! همین با حسین ماندن ... روزی خدایی ات میکند! دیر و زود دارد اما سوخت و سوز... نه! اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم یاعلی و التماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین حسین(ع) در مکه است ...خلق بی توجه به روح اسلام محمد ، قرآن را مثل وردی می خواند و می پندارد که دری از درهای بهشت را گشوده است ... اما حسین(ع) بی آن که حج به پایان برد ، به جهاد بر می خیزد ... در هنگامه ی حج آهنگ سفر می کند .... پشت به مکه ی گلین ، به اسلام زنده و پر خون رو میکند ... قافله ها به مکه می آیند و قافله ی حسین(ع) از دروازه ی مکه بیرون می رود ؛ تا با قطره قطره ی خون خویش ، انسان را ، در کربلا طواف کند ..... نقل از کتاب : مرثیه ای که ناسروده ماند (پرویز خرسند) ****** سلام به همه ی دوستای گلم به عنوان یه کنکوری ..... به خاطر این رکوردی که در روشن نکردن رایانه ام زدم ، به خودم افتخار می کنم ..... دلم براتون تنگ شده بود ها !!!! ******* راستی .... صدای زنگ کاروان کوچیک اون مردای بزرگ رو می شنوین ؟!!! من الغریب الی الحبیب......! امام زمان (عج) داره صدامون میکنه ها.... از بلند گوهای آسمون هفتم داره یه صداهایی میاد... هل من ناصر ینصرنی .....؟ عاشورا نزدیکه ...... عاشورای ما هم نزدیکه .... بوی نفس های ذوالجناح میاد .... فرات به خروش اومده ..... فرشته ها دارن کربلا رو آب و جارو میکنن .... میگن همین روزا اونجا مهمونیه ... کاش ما رم دعوت کنن...! یادمه یکی می گفت : اگر با آمدن آفتاب ، از خواب برخیزیم ، نمازمان قضاست ..... باید دست به کار بشیم .... هر کسی باید یه قاصدک پست کنه به مهدی فاطمه(عج) .... عاشورا نزدیکه ... نکنه نامه هامون ، بوی خیانت کوفی بدن !؟ نکنه آفتاب ظهور کنه و نماز ما قضا بشه ..!؟ نکنه ....!!! ******* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک یاعلی و التماس دعا بسم رب الشهدا الصدیقین زمان به جز خون شهدا ... همه چیز را کهنه می کند.... مقام معظم رهبری *** ما آگاهانه راهی را گزیده بودیم که نصیبمان چیزی جز رنج نبود ...فراموش نمی کنم پدرم رنج های فردایم را می شمرد و در پایان میگفت : می ترسی؟ گفتم : نه! مادرم پیش از این ،همه را گفته است!! وقتی در زمانه بد، روزگار سیاهی و حکومت بدی زندگی میکنی و می خواهی خوب بمانی ، باید بجنگی...و در میدان ، آسودگی محال است و تنها خون و درد انتظارت را می کشد! یا باید این همه را بپذیری و به خوبی وفادار بمانی یا باید با بدی آشتی کنی و بار سالم به منزل برسانی.... رسالت این خانواده مشخص کردن مرزها بود... مگر می شود مرزها را مشخص نمود و خود کنار نشست؟؟ و اینک این من ، که از غروب کربلا می آیم و عزیزترین عزیزانم را به آسمان انسان بخشیده ام تا هیچ کودکی بی ستاره نماند.... و هیج انسانی به ناامیدی رضا ندهد... این ، نه خون که بذر زندگی است که حسین افشانده است و این نه زنجیر که داس درو است در دست های زینب... (مرثیه ای که ناسروده ماند – اثر پرویز خرسند) سلام دوستان ! امید وارم هر محرم که از عمر ما میگذره یه گوشه از قیام عاشورا رو درک کنیم .... ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج انتظارتون سبز... یا علی و التماس دعا
طبقه بندی: عاشورا صبر زینب حسین تکلیف
طبقه بندی: شهادت کربلا مولا عشق عاشورا ولایت نور حسین ارباب
طبقه بندی: عشق عاشورا حسین
طبقه بندی: عاشورا حج امام زمان کنکور
طبقه بندی: انتظار کربلا عاشورا محرم رهبر صبر زینب
By Ashoora.ir & Night Skin