عطر حضور
بسم رب الشهدا و الصدیقین جنگ که نبود... یعنی خداییش ما که سرمان درد نمیکرد دعوا راه بیندازیم. اصلا تازه اول خوشی مان بود. تازه انقلابمان پیروز شده بود و شرّ عمری بردگی و رعیت منشی را از سر خودمان کم کرده بودیم و داشتیم زندگی میکردیم. شب خوابیدیم و صبح که از خواب بلند شدیم دیدیم جنگ شده! اولش خیلی نامردی بود. ما دستمان خالی بود و تازه فهمیده بودیم که از همه طرف هم برای اقای صدام میرسد...! اما از انجا که ما ایرانی ها مفهومی داریم به نام غیرت و وطن پرستی ،استین بالا زدیم وگفتیم : حالا که این طوره پس بچرخ تا بچرخیم جناب صدام خان!! همت کردیم واز دندان هایمان هم اسلحه ساختیم و سنگر توی خانه هایمان گذاشتیم و پشت به پشت هم دادیم تا پشت این صدام نامرد را به خاک زدیم ،البته به قدرت خدایمان که خیلی از خدای ان صدام و اربابانش بزرگتر بود! 8 سال کم خوردیم و با چشم باز خوابیدیم تا بالاخره ایرانمان مال خودمان ماند ... حالا هم مردان و زنان و بچه هایمان با عزت و احترام زندگی میکردند ، درست همان چیزی که برایش انقلاب کردیم. جنگ ظاهرا تمام شده بود. سنگرها را جمع کردیم . ایران داشت به حال عادی برمیگشت . مردم داشتند کار خودشان را میکردند . مدتی که گذشت فهمیدیم یک بوهایی می اید!از مطبوعاتمان ،از رسانه هایمان ،از شخص هایمان ،از مجلسمان ،از ... کلا یک چیزهایی مشکوک میزد! امام عزیزمان البته پیش بینی اینها را کرده بود ،یادمان بود که امام یک بار گفت : نگذارید این انقلاب بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد. امام که رفت کلی غصه دار شدیم . خیلی ها خیال باطل کرده بودند که این انقلاب به شخص امام وابسته است و با رفتن او همه چیز تمام میشود و انها میتوانند دوباره با همان دروغهایی که چندصدسال به خورد مردم داده بودند ،سر ما را کلاه فرنگی بگذارند ،غافل از اینکه مردم نه تنها خود امام ،بلکه ارمان های امام را باور کرده بودند . دلشان اسلام واقعی را می خواست ،نه پیرهن نخ نمای حقیقت را که اتفاقا مدعی هم زیاد داشته و دارد! خلاصه به کوری چشم همه انها که بد ایران را می خواستند ،ناخدایی بعد از امام ،سکان این کشتی را بدست گرفت که با خدا بود و همین کافی بود تا با او بیعت کنیم . کسی که دلهایمان را که از دوری امام سخت فشرده بود ،تسلی داد و دوباره شد امام ما ! بقول حضرت حافظ: مدعی خواست که اید به تماشاگه راز / دست غیب امد و بر سینه نامحرم زد خوشحال بودیم و می خواستیم داد بزنیم و به امام سفرکرده مان بگوییم : امام جان ! خیالت تخت ! این انقلاب را نخواهیم گذاشت بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد . تازه داشت خاطرمان اسوده می شد که فهمیدیم از چپ و راست همه دارند نقشه میکشند که یک جوری حال ما را بگیرند ! انگار کلی از اینکه روی پای خودمان ایستاده بودیم ، دماغشان سوخته بود و بوی سوختگی اش گاه گاهی دنیا را برمی داشت! یک نمونه اش تسلیحات جنگی رفقا که در صحرای طبس کله پا شدند و دیگری هم همین انتخابات پارسال! بنده خداها سر هر قبری گریه و زاری میکردند ،کاشف به عمل می امد که مرده ندارد!! حتما می دانید که مولایمان ، امام علی(ع) یک بار خدا را شکر کرده بود بابت اینکه دشمنان ما را از احمق ها افریده ! اگر خوب به اتفاقات دور و برمان نگاه کنیم ،می بینیم این جمله اصلا اغراق ندارد ،دشمنان ما با وجود همه ی ثروتی که از کشورهای (بقول خودشان) جهان سوم دزدیده اند و تمام تکنولوژی ماشینی که با ان می نازند و باد به غبغب می اندازند ،مصداق واقعی این جمله اند ؛چون بعد از چند قرن کل کل کردن با ما هنوز نفهمیده اند ایمان و باور و عشق ملت ها را نمی شود دزدید، نمی شود خراب کرد ،نمی شود خرید... هویت ملت ها را نمی شود کشت ،هرچندتا از انهارا که بتواند بکشند! انها با این همه ادعای فهم و کمالات هنوز نمی دانند که اگاهی را نمی توانند تحریم کنند ،نمی توانند تفکر را احتکار کنند . کافی است ملت ها بخواهند ،کافی است اراده کنند ،کافی است روح جمعی یک ملت فکر کند که می تواند و ان وقت همه چیز می شود ان شااله اینها مفاهیم تازه ای نیستند که ما از خودمان در اورده باشیم ،این حرف ها را مکتبمان یادمان داده ،اصلا همین غربی ها توی کتابهایشان همین چیزها را می نویسند... حالا دیگر هر کسی می داند که داشتن هر چیزی مستلزم پرداخت هزینه ی ان است . ما برای استقلالمان هزینه کرده ایم ، برای داشته هایمان جنگیده ایم ،از باورهایمان دفاع کرده ایم و هنوز هم داریم برای باورهایمان هزینه می کنیم ، داریم مبارزه میکنیم ... فقط جای سنگر هایمان عوض شده ،مدل لباسهایمان را تغییر داده ایم ،نوع سلاحمان را به روز کرده ایم ! امروز که به برکت خون شهدایمان ، ایرانمان مال خودمان است .. اقای خودمانیم ... ؛ اقتداء کرده ایم به این جمله ی اماممان که فرمود : مداد العلما افضل من دماء الشهدا همرزمان ! همسنگران ! به گوش باشید ، هنگامه ی جهاد اکبر است ... و هر جهادی جلودار می خواهد. طلایه داران سپاه ایمان جوانها هستند .. همین جوانهایی که پشت ولایت ایستاده اند ... یعنی ما که نایستاده ایم ، خداوند است که پشتیبان ولایت است . خودش فرمود : الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور... ***** اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم اللهم احفظ قائدناالخامنه ای یاعلی و التماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان.... یه جمله هایی هست که با آدم حرف میزنه .... همیشه دلم می خواد این جمله ها رو به گوش همه برسونم ... نورانی ترین عملیات بچه های جنگ نماز بود ..... در دستور زبان عرفان ، فعل این گونه صرف می شود : من نیستم ! واقعا اون مردای بی ادعا اینو فهمیده بودن والا معبودشون این طوری عاشق مرامشون نمی شد و نمی بردشون پیش خودش روزی بده بهشون .... ای کاش من هم یک بسیجی بودم با نان و قناعت افطار می کردم خدا را در قنوت نماز می دیدم .... خداییش منطقیه .... اگه یه کم به خودمون زحمت بدیم ، می فهمیم که وقتی می گیم خدا همه چیزه و وقتی به این جمله ایمان پیدا می کنی ، دیگه جایی برای چیز دیگه ای باقی نمی مونه ..... حتی برای خودت ...! آره خدا جون .... وقتی تو همه چیزی ، ما حق نداریم حتی هیچ باشیم !!! اون وقته که از ته ته ته دل عاشق میشی و ..... تازه می شی بسیجی!!! *** بازار انتخابات این روزا خیلی داغه ....من به عنوان یه تقریبا نسل چهارمی دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد رو درست و حسابی لمس کردم و از بقیه فقط یه چیزایی شنیدم ولی اگه انصاف بدیم ،شجاعت دکتر احمدی نژاد کم نظیره و از این جهت شایسته ی تحسین ... بقیه حرفامو که فکر میکنم براتون جالب باشه تو ادامه ی مطلب می نویسم و منتظر نظرای قشنگتون هستم ! اللهم عجل لولیک الفرج و ارزقنا شهاده فی سبیلک یا علی و التماس دعا
طبقه بندی: شهادت عشق جنگ امام خامنه ای مکتب دفاع گذشت
By Ashoora.ir & Night Skin