عطر حضور
بسم رب الشهدا و الصدیقین اگه فرض کنیم هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلا... حالا جایگاه خودمون رو تصور کنیم؟ هر لحظه ، یک انتخاب! باحسین باشی یا بر حسین. وقتی از بالا به قضیه نگاه کنی، یعنی بشینی جای سوم شخصی که تمام ماجرا رو داره با هم می بینه ، تصمیم گرفتن اون قدر ها سخت نیست. اما اون وقتی رو تصور کن که سال ، سال 61 هجری باشه ، که همش یه قرن از اومدن پیامبر جدید نمیگذره ... حالا نوه ی این پیامبر اومده و داره ادعای میراث میکنه! می گه : آهای مردم! این ردای خلافت که تن پسر معاویه است ، سهم منه ، تشکیل حکومت ، حق منه! حواستون باشه که من کی ام! پسر دختر رسول خدا... پسر علی ! از قبیله ی بزرگ قریش... این منم که باید هدایت امت محمد رو به دست بگیرم. و حالا تو می مونی و یه انتخاب! با حسین باشی یا بر حسین؟ اگه داری از سال 1431 هجری به ماجرا نگاه میکنی ، انتخاب سخت نیست! حسین امام سوم شیعیانه و تو هم شیعه ی همون امامی... کسی انتظار نداره طرف یزید بیچاره رو بگیری!! باور کن! قرن هاست آدم هایی تاریخ کربلا رو تحلیل کردن و کتاب نوشتن و تو فرصت داری بخونی وفکر کنی و به نتیجه برسی؛ اما چشماتو ببیند و خودت رو توی کوفه ی 61 هجری ببین... وقتی ماجرای بیعت نکردن حسین با یزید ، یعنی شورش نوه ی پیامبر بر خلیفه مسلمین که حالا جانشین پیامبر خداست، کوفه رو ملتهب کرده و یه قلدری مثل عبیدالله بن زیاد ، اگه اراده کنه میتونه تموم زندگی تو بریزه به هم... فقط به جرم اینکه شیعه ای! وقتی تو حتی موضع همسایه ی دیوار به دیوارت رو درست و حسابی نمیدونی و معلوم نیست آینده ی زندگی و خانواده ات چی میشه... حالا باید انتخاب کنی... وقتی از یه صبح تا شب مسلم تنها میشه و شهید! بعد از شهادت مسلم ، با وعده های پسر معاویه، با هزارتا رنگ دنیایی، تو می مونی و دنیای پسر فاطمه... حالا چی؟ مردش هستی؟ تحملشو داری؟ نمی دونم برات گفتن یا نه.. اون روز سخت که زینب میگفت هیچی ندیدم جز زیبایی، امام زمان ما هنوز به دنیا نیومده بود! لااقل هنوز وجودش به لحاظ فیزیکی اثبات نشده بود به دنیا!! اما واقعیت رو توی جامعه ی کبیره از زبان امام هادی می خونیم که : خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتّی منّ علینا بکم، فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه* حکایت اینه که با خودمون حل کنیم ، اگه اون روز توی اون شرایط اجتماعی ، کوفه بودیم، به امام حسین شک نمیکردیم؟ میتونستیم بین دنیای خودمون و دنیای امام زمانمون یکی رو انتخاب کنیم؟ میتونستیم به رسم عاشقی که نه ، به رسم شیعه بودن ، گردن بذاریم به خواسته ی امام زمانمون ، به سرنوشت کسی که بهش میگن خلیفه الله روی زمین. حالا اگه تونستی با چشم های بسته کوفه رو ببینی، چشمهاتو باز کن و برگرد همین جا که بودی... اول حرفمون که یادته؟ هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلا... امروز آماده ی حضور توی کربلا هستی؟ امروز آماده ی درک عاشورا هستی؟ حتما خوندی راجع بهش، یه عده توی کوفه دلهاشون پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل بیت محبت هم داشتن، اما چند ماه دیرتر وارد میدون شدن ، همه شهید شدن و پاداششون پیش خداوند محفوظه اما کاری که باید می کردن ، اون کاری نبود که انجام دادن! لحظه رو نشناختن ، عاشورای خودشون رو نشناختن... مؤمن باید لحظه شناس باشه! بماند که از ادم های اون دوران ، بعضی ها فقط به دیدن و بعضی ها فقط به شنیدن اکتفا کردن ، بماند که بعضی ها برق طلا رو دیدن و علم ولایت رو نادیده گرفتن... بماند که ... بماند که شمری که سر حسین فاطمه رو جدا کرد، همون جانباز جنگ صفین بود که تا مرز شهادت پیش رفت...! یادت باشه مؤمن ، شیعه بودن جرم بزرگیه توی این دنیا ، همون طور که سعادت بزرگیه اگه دنیات ، دنیای امام زمانت باشه! پی نوشت: * خداوند شما را به عنوان نورهایی آفرید ،پس بر گرد عرش او در طواف بودید تا این که به وجود شما بر ما منت نهاد ، در خانه هایی که خدا اجازه داده تا نام و یادش درآنها بالا رود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد و مماتی و ممات محمد و ال محمد
یاحسین...
طبقه بندی: شهادت کربلا مولا عشق عاشورا ولایت نور حسین ارباب
By Ashoora.ir & Night Skin