سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































عطر حضور

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام دوستان! نمی دونم به این توجه کردین یا نه... وقتی بچه ای به دنیا میاد... ما آدم ها سعی میکنیم از این دنیا براش بگیم! مثلا اینکه میبریمش پارک ،‌براش قا قا لی لی می خریم ،‌ مدرسه میره و ... به عبارت دیگه همه دارن یه جوری از لذت های دنیا براش می گن!! اما همین که این بچه کم کم میشه مثل خودمون و بهتر اجتماع رو درک میکنه و خوب و بد رو تشخیص میده ... باید مبارزه کردن رو یاد بگیره ... خشونت رو بفهمه و اگه به دنیای دیگه ای هم معتقد باشه ... باید بدونه و درک کنه که یه روز باید از همه ی چیزهای قشنگی که توی این دنیا داشته دل بکنه و همه رو بذاره و بره!!! حکایت عجیبیه... حکایت هبوط آدم... حکایت موندنش روی این کره خاک و حکایت برگشتنش به اونجایی که ازش اومده!

بذارین یه جور دیگه بهش نگاه کنیم ... ما ادم ها وقتی پا به این دنیا می ذاریم... اولش فقط با ماده طرفیم... کمی بعد درونمون ،‌ ما رو مجبور میکنه به معنا هم فکر کنیم و اون رو کنار ماده بذاریم... و اگه موجودات سعادتمندی باشیم... می تونیم طبق فرمول E=mc2 جناب انیشتین ،‌ تمام ماده ای رو که در زندگی مون درک کردیم به انرژی (همون معنا!) تبدیل کنیم و به اونجا برسیم که عرفا بهش میگن عین الیقین....!

یادمه استادی می گفت : معنا ،‌یافتنی است ،‌نه بافتنی! اگه خوب به زندگی ها و ادم های دور و برمون نگاه کنیم ،‌ همه یه جوری دنبال همین معنا میگردن ... این مصداق هاست که گاهی متفاوت میشه... و همه ی معنا و تنها حقیقت موجود ،‌ همون خداوندیه که همه ی راهها به اون ختم میشه!

به قول حضرت حافظ: عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست/تنگ چشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم

*****

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در پنج شنبه 90 اردیبهشت 8ساعت ساعت 5:34 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق خدا حافظ آفرینش انیشتین آدم

بسم رب المهدی

سلام بانو! تو که هستی ،‌نمی دانم از چه باید بنویسم؟ از عشق یا از تو... تو با عشق انگار یکی شده اید! محبوبه ی خدا شدن ،‌فاطمه می خواهد ،‌همان فاطمه ای که فاطمه است و بس!

چقدر بهارهای عمرت زود تمام شدند بانو ... و چقدر تو که بهار زمین بودی ،‌زود از بین ما خاکی ها رفتی!‌تو که رفتی بهار را هم بردی بهشت.... این جا سال هاست ،‌قرن هاست که بدون تو ، زمستان است... دیگر حالا هیچ کس دنبال تو نمی گردد! آخر عطر یاس همه ی دنیا را گرفته است... و دوباره امروز بوی بهار می آید!

دعاکن بانو !

چه کسی گفته با یک گل بهار نمی شود؟ می شود.... اگر گل اش نرگس باشد و بهارش تو!

*****

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم احفظ قائدناالخامنه ای

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در پنج شنبه 90 اردیبهشت 1ساعت ساعت 7:9 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق امام زمان فاطمه مهدی امام خامنه ای فاطمیه

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام دوستان... اسم برادر زاده ی گلم شد : حسین! چقدر آهنگ این اسم برای هممون اشناست... چقدر آهنگ قشنگش هممونو آروم میکنه! چقدر هممون عاشق صاحبشیم.... الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین...

****

با حسین که باشی... چه فرقی میکند ،‌میان خم شراب باشی یا روی سجاده ی نماز؟! همین با حسین ماندن ... روزی خدایی ات میکند! دیر و زود دارد اما سوخت و سوز... نه!

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در دوشنبه 90 فروردین 29ساعت ساعت 7:49 صبح توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق عاشورا حسین

بسم رب الشهدا و الصدیقین

جنگ که نبود... یعنی خداییش ما که سرمان درد نمیکرد دعوا راه بیندازیم. اصلا تازه اول خوشی مان بود. تازه انقلابمان پیروز شده بود و شرّ عمری بردگی و رعیت منشی را از سر خودمان کم کرده بودیم و داشتیم زندگی میکردیم. شب خوابیدیم و صبح که از خواب بلند شدیم دیدیم جنگ شده! اولش خیلی نامردی بود. ما دستمان خالی بود و تازه فهمیده بودیم که از همه طرف هم برای اقای صدام میرسد...!

اما از انجا که ما ایرانی ها مفهومی داریم به نام غیرت و وطن پرستی ،‌استین بالا زدیم وگفتیم : حالا که این طوره پس بچرخ تا بچرخیم جناب صدام خان!!

همت کردیم واز دندان هایمان هم اسلحه ساختیم و سنگر توی خانه هایمان گذاشتیم و پشت به پشت هم دادیم تا پشت این صدام نامرد را به خاک زدیم ،‌البته به قدرت خدایمان که خیلی از خدای ان صدام و اربابانش بزرگتر بود! 8 سال کم خوردیم و با چشم باز خوابیدیم تا بالاخره ایرانمان مال خودمان ماند ... حالا هم مردان و زنان و بچه هایمان با عزت و احترام زندگی میکردند ، درست همان چیزی که برایش انقلاب کردیم.

جنگ ظاهرا تمام شده بود. سنگرها را جمع کردیم . ایران داشت به حال عادی برمیگشت . مردم داشتند کار خودشان را میکردند . مدتی که گذشت فهمیدیم یک بوهایی می اید!‌از مطبوعاتمان ،از رسانه هایمان ،‌از شخص هایمان ،‌از مجلسمان ،‌از ... کلا یک چیزهایی مشکوک میزد! امام عزیزمان البته پیش بینی اینها را کرده بود ،‌یادمان بود که امام یک بار گفت : نگذارید این انقلاب بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد.

امام که رفت کلی غصه دار شدیم . خیلی ها خیال باطل کرده بودند که این انقلاب به شخص امام وابسته است و با رفتن او همه چیز تمام میشود  و انها میتوانند دوباره با همان دروغهایی که چندصدسال به خورد مردم داده بودند ،‌سر ما را کلاه فرنگی بگذارند ،‌غافل از اینکه مردم نه تنها خود امام ،‌بلکه ارمان های امام را باور کرده بودند . دلشان اسلام واقعی را می خواست ،‌نه پیرهن نخ نمای حقیقت را که اتفاقا مدعی هم زیاد داشته و دارد!

خلاصه به کوری چشم همه انها که بد ایران را می خواستند ،‌ناخدایی بعد از امام ،‌سکان این کشتی را بدست گرفت که با خدا بود و همین کافی بود تا با او بیعت کنیم . کسی که دلهایمان را که از دوری امام سخت فشرده بود ،‌تسلی داد و دوباره شد امام ما !

بقول حضرت حافظ:

مدعی خواست که اید به تماشاگه راز / دست غیب امد و بر سینه نامحرم زد

خوشحال بودیم و می خواستیم داد بزنیم و به امام سفرکرده مان بگوییم : امام جان ! خیالت تخت ! این انقلاب را نخواهیم گذاشت بدست نااهلان و نامحرمان بیفتد .

تازه داشت خاطرمان اسوده می شد که فهمیدیم از چپ و راست همه دارند نقشه میکشند که یک جوری حال ما را بگیرند ! انگار کلی از اینکه روی پای خودمان ایستاده بودیم ، دماغشان سوخته بود و بوی سوختگی اش گاه گاهی دنیا را برمی داشت!

یک نمونه اش تسلیحات جنگی رفقا که در صحرای طبس کله پا شدند و دیگری هم همین انتخابات پارسال! بنده خداها سر هر قبری گریه و زاری میکردند ،‌کاشف به عمل می امد که مرده ندارد!!

حتما می دانید که مولایمان ، امام علی(ع) یک بار خدا را شکر کرده بود بابت اینکه دشمنان ما را از احمق ها افریده ! اگر خوب به اتفاقات دور و برمان نگاه کنیم ،‌می بینیم این جمله اصلا اغراق ندارد ،‌دشمنان ما با وجود همه ی ثروتی که از کشورهای (بقول خودشان) جهان سوم دزدیده اند و تمام تکنولوژی ماشینی که با ان می نازند و باد به غبغب می اندازند ،‌مصداق واقعی این جمله اند ؛‌چون بعد از چند قرن کل کل کردن با ما هنوز نفهمیده اند ایمان و باور و عشق ملت ها را نمی شود دزدید، نمی شود خراب کرد ،‌نمی شود خرید...

هویت ملت ها را نمی شود کشت ،‌هرچندتا از انهارا که بتواند بکشند!

انها با این همه ادعای فهم و کمالات هنوز نمی دانند که اگاهی را نمی توانند تحریم کنند ،‌نمی توانند تفکر را احتکار کنند . کافی است ملت ها بخواهند ،‌کافی است اراده کنند ،‌کافی است روح جمعی یک ملت فکر کند که می تواند و ان وقت همه چیز می شود ان شااله

اینها مفاهیم تازه ای نیستند که ما از خودمان در اورده باشیم ،‌این حرف ها را مکتبمان یادمان داده ،‌اصلا همین غربی ها توی کتابهایشان همین چیزها را می نویسند...

حالا دیگر هر کسی می داند که داشتن هر چیزی مستلزم پرداخت هزینه ی ان است . ما برای استقلالمان هزینه کرده ایم ، برای داشته هایمان جنگیده ایم ،‌از باورهایمان دفاع کرده ایم و هنوز هم داریم برای باورهایمان هزینه می کنیم ، داریم مبارزه میکنیم ... فقط جای سنگر هایمان عوض شده ،‌مدل لباسهایمان را تغییر داده ایم ،‌نوع سلاحمان را به روز کرده ایم !

امروز که به برکت خون شهدایمان ، ایرانمان مال خودمان است .. اقای خودمانیم ... ؛ اقتداء کرده ایم به این جمله ی اماممان که فرمود : مداد العلما افضل من دماء الشهدا

همرزمان ! همسنگران ! به گوش باشید ، هنگامه ی جهاد اکبر است ...

و هر جهادی جلودار می خواهد. طلایه داران سپاه ایمان جوانها هستند .. همین جوانهایی که پشت ولایت ایستاده اند ... یعنی ما که نایستاده ایم ،

‌خداوند است که پشتیبان ولایت است .

خودش فرمود : الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...

*****

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

اللهم احفظ قائدناالخامنه ای

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در پنج شنبه 90 فروردین 18ساعت ساعت 1:57 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: شهادت عشق جنگ امام خامنه ای مکتب دفاع گذشت

هو الشهید

سلام رفقا.. میخوام یه متن تاثیرگذار بذارم براتون... حسابی بهش فکر کنید!

*****

دیروز از هر چه بود گذشتیم / امروز از هر چه بودیم!

آنجا در پشت خاکریز بودیم / این جا در پناه میز

دیروز دنبال گمنامی بودیم / امروز مواظبیم ناممان گم نشود

دیروز جبهه ها بوی ایمان می داد / امروز ایمانمان بو می دهد

جبهه سرزمین صداقت بود / این جا پر از مین حسادت است

جبهه زمین جوانمردی بود / این جا جوانمردی زمین می خورد

نگذارید سلاحمان بر زمین بماند...

(شهید شوشتری)

************

من که در برابر این همه دقت و احساس چیزی نمی تونم بگم...

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیر المؤمنین

اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم

یاعلی و التماس دعا



نوشته شده در پنج شنبه 89 آذر 18ساعت ساعت 11:7 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: شهادت عشق احساس

هوالجمیل

سلام به همه ی دوستان عزیز... میخوام اول هرپستم یکی از اسم های زیبای خدا رو بیارم ... تا دین این آیه رو که میفرماید : وعلّم ادم الاسماء کلّها ... تا حدی ادا کرده باشم!
این پست یه کتاب معرفی میکنم که امیدوارم تا هنوز محرم نشده پیداش کنید و حتما بخونیدش... 
کتاب: پدر، عشق، پسر
نویسنده: سید مهدی شجاعی
روایت شهادت حضرت علی اکبر(ع) از زبان اسب ایشونه! خیلی جالبه ، به نظر من که روایت متفاوتی بود... حالا یه بخش از کتاب رو براتون مینویسم...
" ...ناگهان شنیدم که با پدر از تشنگی حرف میزند، حیرت سراپای وجودم را فراگرفت.... علی به امام گفت که پدر جان تشنگی دارد مرا میکشد. اما آن عطش کجا و تشنگی آب کجا؟ ماجرا، ماجرای وصال و دیدار بود.... به گمانم امام دل از علی نکنده بود. به دیگران می گفت دل بکنید و رهایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود. اگر علی این همه وقت در میدان چرخیدو جنگید و زخم خورد و نیفتاد، اگر علی این همه جان را گرفت و جان نداد، اگر از علی به قاعده ی دو انسان خون رفت  و باز ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه ی زمین بگریزد؟! قلب کسی در دست امام زمانش باشد و قابض ارواح بتواند جان او را بستاند؟ نمی شود و این بود که نمیشد...
*******
اللهم صل علی محمد و آل محمد  و عجل فرجهم
یاعلی و التماس دعا


نوشته شده در دوشنبه 89 آبان 10ساعت ساعت 8:22 صبح توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: شهادت عشق تشنگی علی اکبر کربلا

و اسلام غریبه ، دلم نمیاد بگم مهجوره ، اما اگه
توی این جنگ فرهنگی کم بیاریم ، شاید یه روز کتاب ها بنویسن ، اسلام مهجوره .... یعنی
مسلمونای لفظی مهجورش کردن!

یکی از مهم ترین چیزایی که امروز وجود داره و مناسب
یه مسلمون نیست ، کوچیک شمردن گناهه
....
مثلا همین دین جدیدی که بعضی از جوونهامون به عنوان اسلام شناختن!!
همین که میشه بدحجاب باشی ، یه روز در میون
نماز بخونی و روزه هم بگیری!!! به بقیه کمک کنی اما درس نخونی و به جاش با دوست
دختر یا دوست پسرت بری تفریح ! شب قدر بری احیا توی مسجد و فردا شبش یه پارتی خفن
دعوت باشی و بری ....کلا میشه بگردی توی  دستورات دین و هرجا به نفعت نبود یا فکر کردی
حال نمیده(تعارف نداریم که) ، اون چیزی  رو
که خودت می خوای و دوست داری ، به عنوان تجدد و روشنفکری و روانشناسی مدرن و
امثالهم وصله پینه کنی به اسلام و آخرشم کلی از این کلاه شرعی که مثلا به اسم
مسلمونی سر خدا گذاشتی کیف کنی و یادت بره که والله خیر الماکرین....!! می خوام
بگم : بابا! صبر کنین امضای امام زمان(عج) پای برگه ی عفو تون خشک بشه ، بعد برین
دنبال گناه و دلشو به درد بیارین!

شاید بهتر باشه به جای این که تلاش کنیم بچه ها رو
از عذاب خدا بترسونیم تا مجبور بشن به دستورات خدا عمل کنن ، بهشون یاد بدیم که خدا
میتونه بهترین دوست اونا بشه و بدون ترس و تردید از اینکه شاید مثل خیلی ها یه روز
تنهاشون بذاره ، میتونن توی همه ی تنهایی هاشون روش حساب کنن و عاشقش بشن و بی
اون که مجبور باشن ، بهش اعتماد کنن!
شاید اگه ما جوونا یاد بگیریم ، عاشق خدا بشیم ، همه چی خود به
خود حل بشه و حتما میشه .... چون حتی توی دنیای مادی ما آدمها هم ، وقتی دو نفر
عاشق هم میشن ، حاضرن به خاطر عشقشون هر کاری بکنن ، برای اینکه ثابت کنن که
طرفشونو دوست دارن ، حاضرن از خیلی چیزا بگذرن.... به نظرم کافیه ماها باور کنیم
که خدا خیلی قشنگ تر و باحال تر از اونیه که همیشه برامون تعریف کردن و اون وقت
همه چیز خود به خود حل میشه ... اون وقت همین ما جوونا اون قدر خوشگل غرق حضور خدا
میشیم که .....

پی نوشت : معمولا رفتارهایی که یه آدم در برابر
مسائل مختلف داره ، متأثر از رفتارهای خانواده اش و تربیتیه که پدرو مادرش عامل
اصلی اون بودن (البته عوامل دیگه هم تأثیر داره که بازم پدرو مادر تعیین میکنن ،
تأثیر اون عوامل چقدر باشه!).... حالا اگه به جای این همه همایش آسیب شناسی
اجتماعی و کلی خرج کردن واسه ی سمینهارهایی (!) که جز یه گزارش رسمی که باید به
سمع و نظر مقامات بالاتر برسه و بعد بره توی بایگانی و مثلا بشه جزء افتخارات مدیر
وقت اون ارگان ، هیچ نمود دیگه ای توی جامعه نداره ؛ به بچه هامون روش درست عاشقی
رو یاد بدیم و از همون اول بچه هامونو عاشق تربیت کنیم ، این وسط چند ملیون دلار
به نفع بودجه ی کشور و اقتصاد مملکته!!!! باور کنین !
 

پی در پی نوشت : ببخشید اگه نگاهم خیلی بچگونه و
یک طرفه است ، اما معمولا وقتی پزشکی از مریضش میپرسه : کجات در میکنه؟ مریض که
سواد دکتری نداره که ! پس به جای اینکه بگه دریچه ی پانکراسم مسدود شده(یه چیزی
گفتم همین جوری ، خیلی جدی نگیرین!!!) ، میگه : آقا/خانم دکتر، چند روزه دلم درد
میکنه!
 خلاصه ببخشید اگه
بچه گونه است ... منتظر نظرات خوبتون هستم!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعای فرج

یاعلی

 



نوشته شده در دوشنبه 89 شهریور 15ساعت ساعت 6:35 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: عشق خدا صداقت

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin