سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































عطر حضور

بسم رب الشهدا و الصدیقین

بعضی چیزها حقیقت اند ، بعضی حقیقت ترند.....!

پ.ن1:سلام دوستان خوبم! یه دعای قشنگی هست که میگه: اللهم ما عرّفتنا من الحق فحمّلناه و ما قصرنا عنه فبلّغناه...

پ.ن2:باورم نمیشه!وااااای باورتون میشه؟! یاد پست اول ماه رمضون خودم افتادم... عید فطر مبارک! به همین زودی گذشت...گریه‌آور تازه داشتیم کیف میکردیما.... ای بابا! این حکایت همیشگیه... روزای خوب ،‌زود تموم میشن! حواستون باشه رفقا... یه کاری کنین مزه ی آخرین افطار تا ماه رمضون سال بعد زیر زبونتون بمونه ها!!پوزخند

پ.ن3:سلام مخصوص به امام رضا(ع)ی عزیزم دوست داشتنکه دلم براش خیلی تنگ شده بود... انشااله همین روزا میرم میبینمش! جای همتونم خالی میکنم. قول!

پ.ن4: تا حالا دقت کرده بودین؟ قبل از پیامبر ما(ص) فقط یه موسی شده بود کلیم الله ، اما وقتی قرآن اومد انگار همه ی آدما شدن کلیم الله! خدامون خیلی مهربونه...گل تقدیم شما اونایی که میگن چرا خدا با پیامبر صحبت کرده و مثلا با ما نکرده حواسشونو جمع کنن ها!!

پ.ن5: مهربونی خدا ته نداره.... خیلی التماس دعای فرج...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاعلی



نوشته شده در سه شنبه 90 شهریور 8ساعت ساعت 12:32 عصر توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: امام زمان فرج مهمونی خدا دعا سحر امام رضا ماه رمضون علی افطاری آخر ثانیه ها

هوالغفور...
سلام به همه ی رفقای گلم... عیدتون مبارک ، روزگارتون قشنگ، خوبین که انشااله؟ راستش اتفاقات جالبی توی دانشگاه میفته ولی هنوز به نوشتنشون توی وبلاگ فکر نکردم... الان میخوام بعد تبربک تولد امام رضا(ع)ی عزیزم یه .... بگم چی؟ نمیدونم... خودتون بخونین ، قلم رنجه فراموش نشه لطفا!!
*****
من : خدایا... چقدر آسمونت قشنگه! چقدر ابرها قشنگن و خاک ! چقدر سبزه ها آرومن... چقدر خدا هست! چقدر تو هستی خدا... چقدر جهان تو زیباست و کردار ما چه زشت! درختا چه باشکوه شدن دست خواهش زمین!
خودم : شاعر شدی دم غروبی؟!!
من : آره ...شاید، حتما! نمیدونم... چرا پرسیدی؟
خودم : مدت ها بود این طوری ننوشته بودی! این بخش از وجودتو یادم رفته بود!!
من : وجود من پره از بخش های بی ربط... خودمم جای خالی شو حس نکرده بودم... میدونی این اولین باره که حرفامو با تو دارم مینویسم؟! تا حالا همیشه حرفامون مال خودمون دوتا بود... راستی مگه ما دوتاییم؟؟؟
خودم : چه جالب! یعنی چه سوال جالبی! منم نمی دونم... تو منی، من خودم... خیلی سال گذشته از آشناییمون اما هنوز نمیدونیم دوتاییم یا فکرمیکنیم که دوتاهستیم!!
من: خدا هست...حسش میکنم، الان داشت صدای اذان می اومد.. دلم هوایی شده، روحم احساس نیاز میکنه ..... نیاز یه هجرت ، به نبودن ، به حرکت ... به عشق! بعضی چیزا هست که فقط به تو میتونم بگم... این خدا هم که هیچ وقت جواب آدمو نمیده!!! ولی نه... بی انصافیه اینطوری بگم، نه؟! شاید حالا که اون این همه ساده شده و قرآنشو به یه زبون زمینی فرستاده ، دیگه نوبت منه که یه کم بزرگ بشم تا جوابشو بشنوم... نمیدونم!
خودم: خب... فکر نمیکنی همین که میدونی همیشه یکی هست که مراقبته ، یعنی جواب خدا؟! خودت گفتی اون هست..همیشه هست... خیلی نزدیک، نزدیکتر از اونی که فکرشو بکنی! اون دقیقا همون جایی حس میشه که باید... و درست همون جوابی رو میده که انگار مدتهاست منتظرشی...! بی اون که حتی یک بار بهت یاد آوری کنه که اون کمکمت کرده!
26مهر89
*******
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
یاعلی و التماس دعا


نوشته شده در سه شنبه 89 مهر 27ساعت ساعت 7:37 صبح توسط مهم نیست کی هستی و از کجایی؟| نظر
طبقه بندی: خدا امام رضا روح

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin