• وبلاگ : عطر حضور
  • يادداشت : بوي بهار مياد...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عمران88 
    ادامه....

    بابايي خون داد, به نظرت کجا رو بين دو انگشت امامش ديد که اينقدر راحت جون داد.حکايت هاي مارو ديد يا حکايت هاي شاهزاده و گدارو تو خبابونامون.سياسيش نميکنيم.

    ولي جدا از اين حرفا فکر ميکنم اگه بابايي فقط و فقط واسه نشستن يه لبخند رو چهره امامشم جونشو داده باشه تناقضي با عقلانيت نداره.

    فراموشي يه بهونست. اين اعمال ماست که مارو از امام زمانمون دريغ ميکنه. خيلي نيازبه اعمال شاقه نيست واسه درکشون. هر لحظه اراده کنيم کنار ماست

    ياد يه جمله از مرحوم بهجت ميفتم که يه بابايي ازش پرسيده بود که چه طوري ميتونيم به مقامات بالا برسيم مثل شما بشيم(نميدونم دقيقا چي گفته بود اون بابا) جواب بهجت بهش يه جمله بود:ترک محرمات و انجام واجبات

    گاهي وقتها ما راه هارو فقط لوبياي سحر اميز جک ميبينيم

    اين جملتون به دلم نشست اللهم احفظ قائدناالامام الخامنه اي با همين جمله تموم ميکنم

    ازاده باشيد

    يا حق